ترانه و مراقبت از حیوانات

سلام من ترانه عندلیب هستم و همیشه عاشق حیوانات هستم.

من امروز می خواهم یک داستان برایتان بگویم.

من روزی می خواستم بروم پیش دختر دایی عزیزم که دو تا بچه گربه قشنگ را دیدم. یکی از آنها تصادف کرده بود و پایش شکسته بود.

* برای مشاهده کامل مطلب روی گزینه مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید.

صحنه بسیار ناراحت کننده ای بود و خیلی حالم بد شد از اینکه یک انسان بی رحم این بچه گربه را زیر گرفته و رفته بود.

در همین حال که بچه گربه را بغل کردم و به گوشه پیاده رو بردم خانواده ای با ماشین رسیدند.

به داخل ماشین نگاه کردم. زن و شوهری دیدم که خیلی ناراحت بودند و به من گفتند: نگران نباش، اگر از بچه گربه مراقبت کنی خوب می شود.

او نیاز به مراقبت داشت، برای همین من هر دو را به خانه بردم و از آنها نگهداری کردم. پس از دو هفته حال بچه گربه آسیب دیده خوب شد.

خیلی حس خوبی گرفتم و تصمیم گرفتم به همه موجودات دنیا احترام بگذارم.

نتیجه:

ما از این داستان نتیجه می گیریم که با محبت کردن به حیوانات، هم یک کار خیر انجام داده ایم و هم خودمان حس خوبی خواهیم داشت.