گروه سنی ۷۹ سال به بالا

شرح مختصر زندگی مهدی بازرگان

همه ما در تمام طول زندگی خود بدنبال راه هایی هستیم تا بتوانیم شادتر باشیم و علاقمندیم تا این مفهوم عمیق تر و دائمی تر باشد. برای شاد بودن راه های زیادی وجود دارد اما دستیابی به یک شادی عمیق در تمام دوران زندگی با بررسی زندگی بزرگان عملی تر و اجرایی تر خواهد بود. یکی از این بزرگان مهندس مهدی بازرگان است.

* برای مشاهده کامل مطلب روی گزینه مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید.

مهندس مهدی بازرگان در سال 1286 در تهران در خانواده ای مذهبی بدنیا آمد. پدرش تاجری تبریزی بود و به مسائل مذهبی علاقمند بود. مهندس بازرگان فردی باهوش و با همت و پر تلاش بود و اعتقاد داشت که در همه امور توکل و تلاش لازمه حرکت انسان است. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه سلطانیه تهران و دوران متوسطه را در مدرسه دارالمعلمین مرکزی به پایان رساند و در سال 1307 در سن 21 سالگی در میان نخستین گروه محصلان ممتاز قرار گرفت و از طریق بورسیه تحصیلی راهی فرانسه شد و در مدرسه حرفه و فن شهر پاریس در رشته ترمودینامیک و صنایع تحصیل کرد. وی در زمان اقامتش در فرانسه در محافل مختلف مذهبی شرکت می کرد و شرکت در این مجالس او را به این نتیجه رساند که تجدد و مذهب منافاتی با هم ندارند و چه بسا اعتقاد به خدا و خضوع و فروتنی در برابر پروردگار و اجرای اصول دینی و اخلاقی عامل اصلی پیشرفت جوامع غربی و شادی بیشتر است. در کتاب دین و تمدن درباره پیشرفت غرب ایشان چنین بیان نمودند: محرک اصلی این تمدن، چیزی جز خدا و دین نمی توانست باشد و علت پیشرفت اروپایی ها را اجرای اصول دینی و اخلاقی به صورت عملی در زندگی شان برشمرده اند و راه حل جوامع عقب مانده را کنارگذاشتن تفاسیر سنتی می دانستند. ایشان در سال 1313 به ایران بازگشتند.

مهندس بازرگان به اصول اخلاقی بسیار معتقد بودند، سعادت انسان را در خداپرستی و خطرناک ترین آفت بشر را خودپرستی می دانستند. اعتقاد به یکرنگی و صداقت را از ارزش های والای انسانی بیان می کردند و بر نیت خالص در انجام امورتاکید می کردند و باور داشتند هر عملی که با نیت خالص انجام شود بسیار با برکت خواهد بود.

از جمله ویژگی های بارز مهندس مهدی بازرگان دوری از تجمل پرستی و ساده زیستی بود. ایشان در سال های اولیه نخست وزیری در آپارتمانی در محدوده میدان فردوسی سکونت داشتند بعدها با توجه به هرج و مرج در جامعه و ناامنی، مجبور به نقل مکان به یکی از طبقات یکی از کاخ های خیابان پاستور شدند و پس از استقرار ترتیبی دادند تا فرش های گران بها و اشیای زینتی و عتیقه جات جمع آوری شود و محل سکونت خود را به صورت ساده ای در آوردند. همزمان مهندس چمران همراه خانواده خود در طبقه اول همان مکان زندگی می کردند.

تلاش می کردند تا با تمرین و تکرار خصوصیات مثبت را در خود نهادینه کنند و تبدیل به عادت نمایند و همیشه چیزی را به دیگران توصیه می کردند که خود بدان عمل می کردند. مهندس بازرگان بسیار منظم بودند و در کارهایشان برنامه ریزی داشتند و در تمامی طول زندگی از وقت خود بهترین استفاده را می نمودند، همواره سحرخیز بودند و ورزش روزانه را ترک نمی کردند. در هر فرصتی که پیش می آمد مطالعه می کردند.

ایشان همت و تلاش را در کنار دعا و توسل و توکل امری ضروری و مهم می دانستند. پاکسازی درون و اهمیت دادن به باطن را امری مهم در رشد انسانی عنوان می کردند. معتقد بودند صرفا شیفته بزرگی شدن کافی نیست، بدنبال دعا و ذکر گفتن باید خدمت کرد و به مردم عشق ورزید.

یکی از دختران ایشان، فرشته بازرگان در یکی از مصاحبه های خود نقل می کرد: پدر همه را می بخشید حتی کسانی که بسیار در حق ایشان بدی کردند. ایشان با توجه به اعتقادی که به لطف و مرحمت خداوند داشتند هیچ گاه اضطراب و نگرانی را به خود راه نمی دادند و معتقد بودند مایوس شدن از رحمت خداوند گناه بزرگی است. پدر تاکید بر علم همراه با معرفت داشتند. در اوج مشغله کاری به خانواده نیز توجه داشتند. به بچه های کوچک علاقه نشان می دادند. در جلسات خانوادگی بیشتر وقتشان را صرف گفتگو و توجه به نوه هایشان می کردند و با عشق و علاقه نسبت به همه رفتار می کردند. بسیار شاد بودند و از همه مواهب زندگی لذت می بردند و در هر لحظه بابت نعمت های زندگی شان از خداوند سپاسگزاری می کردند. حتی یک غذای ساده، پیاده روی در طبیعت و هر اتفاق از نظر ما ساده ای، ایشان را به وجد می آورد.خودشان مسئولیت نظم و نظافت اتاق کارش را بر عهده داشتند و جای هر وسیله ای روی میز کارش مشخص بود. ایشان دفترچه ای داشتند که در آن مراحل رشد ویژگی های هر یک از فرزندان را از بدو تولد تا سال ها یادداشت می کردند. در این دفتر نکات مثبت یا منفی و خصوصیات خلقی و رفتاری بچه ها را ثبت می کردند. شاید یکی از برجسته ترین ویژگی های پدر توانایی مدیریت زمان و ایجاد تعادل میان ابعاد مختلف زندگی شان بود.

مهندس مهدی بازرگان در 30 دی ماه 1373 در ضمن سفر درمانی، در زوریخ درگذشت و بعد از انتقال به ایران در مقبره بیات در جوار مرقد حضرت معصومه سلام‌الله علیها و در کنار پدر و مادر و جمعی از اقوامش به خاک سپرده شد.

امیدوارم که همگی ما با به کارگیری شیوه زندگی بزرگان بتوانیم هر روز شادتر باشیم.