گروه سنی ۵۹ تا ۶۸ سال

شرح مختصر زندگی حضرت ایوب

حضرت ایوب (ع) از انبیای مشهور سلسه ابراهیمی است که نام مبارکش در چهار سوره قرآن بیان شده است. در این مقاله بخش کوتاهی از زندگی ایشان آورده شده است.

حضرت ایوب از نوادگان اسحاق بن ابراهیم بود. خداوند متعال وی را به پیامبری برانگیخت. او را از نعمت های وافر، فرزندان، باغ ها و گوسفندان و جاه و جلال بهره مند ساخت. همواره بر سر سفره اش یتیمان و نیازمندان بسیاری می نشستند و در مورد اقوام و نزدیکان صله ارحام به جا می آورد. فرشتگان به واسطه شکرگزاری او از نعمت های بی کران خداوند دائماً او را به بزرگی یاد می کردند.

* برای مشاهده کامل مطلب روی گزینه مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید.

شیطان به پیشگاه خداوند اعتراض کرد که شکرگزاری ایوب به دلیل نعمت های زیادی است که به او بخشیده ای و اگر این نعمت ها از او ستانده شود و در ناراحتی و گرفتاری قرار گیرد، به طور حتم دیگر او شکرگزار نخواهد بود.

خداوند به شیطان فرمود: ثروت و فرزندان ایوب از آن تو. ابلیس تمام اموال و فرزندان ایشان را گرفت، این رخداد هیچ ناراحتی و اندوهی در ایوب ایجاد نکرد. او بیش از گذشته به شکرگزاری خداوند پرداخت.

حضرت ایوب سر به سجده نهاد و گفت: «ای خدا! ای آفریننده شب و روز، برهنه به جهان آمدم و برهنه به سوی تو می آیم، پروردگارا تو به من دادی و تو از من باز پس گرفتی. بنابراین به هر چه تو بخواهی خشنودم».

زمانی که شیطان خود را شکست خورده و ذلیل دید، آخرین تیر خود را در کمان گذاشت، تندرستی ایوب را نشانه گرفت از خداوند خواست، جسم سالم او را گرفتار مرض و بیماری کند تا بیماری ایوب سبب ناشکیبایی و ناسپاسی او نسبت به خداوند گردد.

ایوب بیمار شد، به طوری که مردمان شهر جمع شدند و گفتند ما می ترسیم بیماری تو به ما و فرزندانمان سرایت کند. از این شهر برو. با خواری او را از شهر بیرون آوردند. همسرش با او می رفت و بسیار گریه می کرد و می گفت: چه شد آن همه عزّت و نعمت؟! چرا ما را با این خواری از شهر بیرون کردند؟

البته تنها کسی که تا آخرین لحظات در کنار او ماند همسر وفادارش «رحمه» بود که بسیار مهربان و دلسوز بود و با سختی و فلاکت زندگی را می گذراند.

سالها گذشت اما از صبر و شکیبایی ایوب اندکی کاسته نشد، فرزندان شیطان دورش جمع شدند و علت را جویا شدند.

ابلیس گفت: ایوب مرا به زانو درآورد و شرمنده پروردگار شدم شما را خواندم تا مرا راهنمایی و کمک کنید.

گفتند: چرا از مکرها و حیله هایی که با آن امت های گذشته را به بیراهه می کشیدی استفاده نمی کنی؟! گفت: تمام حیله ها را به کار بردم اما در این بنده اثر نکرد.

گفتند: پدرت، آدم را به واسطه همسرش از بهشت بیرون کرد، تو نیز آن راه را برگزین و از طریق همسرش ایوب را گرفتار و ذلیل کن.

این شیوه مورد تأیید شیطان قرار گرفت. او خود را به صورت مردی درآورد و به سراغ رحمه رفت وشروع به وسوسه کردن او کرد و گفت: آن همه ثروت و اموال از دست شما رفت، فرزندانت به هلاکت رسیدند، همسرت نیز دچار بلا و بیماری شده است. گمان نمی کنم این بلا و گرفتاری هیچ گاه از شما دور شود.

رحمه از شنیدن این سخنان آهی از ته دل برآورد. شیطان گفت: برای رهایی از این گرفتاری ها، این گوسفند را نزد همسرت ببر و بگو آن را ذبح کند و هنگام ذبح کردن نام خدا را بر زبان جاری نسازد تا شفا یابد. رحمه شتابان به سوی ایوب رفت و گفت: ای ایوب تا چه وقت خداوند تو را این گونه عذاب می کند! آن همه مال و ثروت را از تو ستاند، فرزندانت کو؟ زیبایی چهره ات کجا رفت؟ بیا این گوسفند را بدون اینکه نام خداوند را ببری ذبح کن تا سلامت شوی!

ایوب گفت: شیطان سراغ تو آمده و تو را وسوسه کرده و تو نیز سخنان او را قبول کردی؟!

وای بر تو رَحمه! آن همه مال و اموال و فرزندان را چه کسی به ما داده بود؟ گفت: خدا. ایوب فریاد زد: وای بر تو خیلی ناسپاسی کردی! چرا تحمل نکردی تا سختی ما به اندازه مدت راحتی و آسایش مان برسد؟!

همسر ایوب از کنار او رفت و ایوب خود را در سختی و گرفتاری ها دید. در آن وضعیت پیشانی بر خاک نهاد و گفت: پروردگارا، سختی و گرفتاری بر من فشار آورده است و تو مهربانترین مهربانان هستی. دری از رحمت خود بر من بگشا و مرا رهایی بخش. خداوند دعای ایوب را مستجاب کرد. از جانب جبرئیل(ع) وحی آمد، یا ایوب برخیز که خدای متعال بر تو رحمت کرده و تو را راحتی و فرج داد.

به سرعت زیر پاهایش چشمه های آبی پدیدار شد. جبرئیل گفت: از این چشمه بدن خود را شستشویی ده تا تمام کسالت ها و مرض های تو برطرف شود و از چشمه دیگر بنوش تا رحمت بینی. ایوب در آن چشمه فرورفت و هفت جای بدنش سلامت شد گویی که هرگز او دچار بیماری و مرضی نبوده است. خداوند به پاس صبر و شکیبایی بی مانندش فرزندانش را به او بازگرداند. پس از مدتی همسرش برای رسیدگی به حال او به آن مکان برگشت، ولی از شوهر مریض و بیمار خود اثری نیافت. اشک از چشمانش جاری شد، ناله و زاری برآورد. وای پیامبر خدا! وای بیمار من! ای کاش می دانستم کدام گرگ تو را خورده تا من این درد را نداشته باشم که تو را پیدا نکنم؟! ایوب وقتی صدای رحمه را شنید آواز برآورد که ای زن چرا گریه می کنی؟ رحمه نزدیک او رفت و گفت: من اینجا بیماری داشتم، اکنون او را پیدا نمی کنم! تو می دانی او کجاست؟ یا حالش چطور است؟ ایوب گفت: بیمار تو چگونه بود؟ و اسمش چه بود؟ رحمه گفت: در وقت سلامتی شبیه تو بود و اسمش ایوب بود.

ایوب گفت: آن کسی که دنبالش می گردی من هستم. رحمه خوب نگریست متوجه شد که ایوب است او را در آغوش گرفت و شادمانی کرد. گفت:چه شد که سلامت گشتی؟

ایوب چگونگی حال و آمدن جبرئیل(ع) و به وجود آمدن آن چشمه ها را نیز گفت. رحمه خدای عزوجل را شکر کرد.

آری خداوند در برابر صبر ایوب تمام نعمت های از دست رفته را به او باز گرداند و به همان اندازه به آن اضافه کرد تا این امر برای صاحبان و خردمندان، پند و اندرزی باشد در هنگام سختی و بلا مضطرب نشوند و با صبر و شکیبایی نجات خود را از خداوند طلب کنند.

در پایان این مقاله به گوشه ای از خصایص اخلاقی حضرت ایوب (ع) می پردازیم:

همانطور که می دانید مهم ترین ویژگی اخلاقی حضرت ایوب "صبر" است به گونه ای که سالها بعد، زمانی که مسلمانان در مکه تحت فشار و سختی قرار داشتند، حضرت ایوب (ع) در قرآن به عنوان الگو و سرمشق در برابر سختی ها معرفی می شوند.

از دیگر ویژگی های حضرت می توان به توکل، رضایت از امر خداوند و سپاسگزار بودن اشاره کرد و خداوند در قرآن ایشان را " نعم العبد " خوانده است که این عنوان تنها برای حضرت ایوب و حضرت سلیمان (ع) ذکر شده است که هر دو در شرایط کاملا متفاوت قرار داشتند، یکی در رفاه کامل و دیگری در حال شدت و سختی، ولی هر دو شاکر و سپاسگزار بودند.

به طور خلاصه می توان ویژگی های حضرت ایوب را در آیه 44 سوره "ص" مشاهده کرد که خداوند می فرماید:

إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

" ما ایوب را بنده صابری یافتیم، نیکو بنده ای بود که دائم رجوع و توجهش به درگاه ما بود."