گروه سنی ۲۹ تا ۳۸ سال
شرح زندگی محمدرحیم متقی ایروانی
اولین خاطره زیبای دوران کودکی خود را هرگز فراموش نخواهم کرد. چهار ساله بودم، دست در دست مادرم که چادری مشکی با گلهای ریز سفید سرش بود در خیابان قدم می زدیم. به مغازه کفش فروشی رسیدیم. از پشت ویترین بزرگ کفش فروشی چکمه ها را نگاه می کردم و آرزوی داشتن یکی از آنها قلب کودکانه ام را به تپش انداخت.
وارد فروشگاه شدیم، مادرم چکمه صورتی را انتخاب کرد. فروشنده با مهربانی یک جفت برایم آورد و به پاهایم پوشاند.
* برای مشاهده کامل مطلب روی گزینه مشاهده ادامه مطلب کلیک کنید.
باورم نمی شد، این اولین کفشی بود که برای خودم داشتم. تا به آن روز همیشه کفش کوچک شده برادران بزرگترم را می پوشیدم. به پیشنهاد مادرم چکمه را بزرگتر انتخاب کردیم تا بتوانم سال بعد هم بپوشم. آن شب چکمه صورتی که عکس فیل کوچکی رویش حک شده بود را بغل کردم و با ذوق داشتنش به خواب رفتم.
چکمه کودکانه من تولید کارخانه کفش ملی و موسس آن " محمدرحیم متقی ایروانی " بود.
ایشان مردی خردمند بودند که همواره زندگی خود را صرف خدمت گزاری به انسان های پیرامون خود می کردند. شخصیت قوی و فضایل اخلاقی او همچون اعتماد به نفس، عشق، توکل، ایمان به خدا و شجاعت سرمشق جوانان امروزی است. فراز و نشیب های زندگی هرگز ایشان را نا امید نساخت و با توکل به خدا و به دور از دلبستگی های دنیوی نردبانی برای رشد و پرورش انسان های دیگر شدند.
محمد رحیم متقی ایروانی یکی از بزرگ مردان ایرانی بودند که کمر همت بسته تا بتواند برای مردم ایران قدمی بزرگ در جهت کارآفرینی و اشتغال زایی بردارد.
در سال 1330 کفش ایرانی ها گیوه و نعلین و گالش بود و از طرفی شهرنشینی باب شده بود. یک جوان اصالتا" شیرازی به نام " محمد رحیم متقی ایروانی " پیش خود فکر کرد که مردم ممکن است بی نان سر کنند اما بی کفش نمی توانند دنبال نان بروند.
به گفته وی نمی توان شهر نشینی کرد آن هم بدون کفش و پابرهنه پس مردم به دو چیز نیاز دارند یکی نان و یکی کفش.
وی با این فکر به کشور چکسلواکی سفر کرد و دو کارشناس چک استخدام نمود و با خرید یک دستگاه اتوکلاو کفش به ایران بازگشت و در خیابان گلوبندک تهران پاساژی ساخت و شروع به تولید کفش نمود.
آقای ایروانی کارش را با 35 کارگر شروع کرد او کمر همت بست و چون سوداهای بزرگ در سر داشت با وام و پس انداز و ارث و ..... زمین بزرگتری در مهرآباد کرج خرید و در آن محل ابتدا یک مسجد ساخت و بعد کارخانه تولید کفش خود را به آنجا منتقل نمود .
محمد رحیم کم و بیش از این و آن سرزنش می شنید که" تا وقتی کفش خارجی هست چه کسی گیوه و گالش ایرانی میخرد ؟؟؟"
اما این حرفها او را دلسرد نکرد و کم کم طوری شد که در سال 1337 کفش چرمی تولید کرد که بسیار با دوام بود.
او کفشها را به قیمت چهار تومان می فروخت این در حالی بود که کفش خارجی آن زمان ده تومان بود و آن دوام و زیبایی را نداشت.
جالب اینکه ایروانی در سال 1343 موسسه ای با هدف پرورش 22 کودک دو ماهه تا 2 ساله تاسیس کرد تا در آینده این کودکان از مدیران کارخانه اش و مدیران ایرانی بشوند. قرار بر این شد بخشی از درآمدش به مصارف تحصیلی این 22 کودک برسد و خوراک و پوشاک و وسایل زندگی ساده و کم خرج آنها همه به عهده خودش باشد.
قانونی هم وضع کرد که هیچ کدام از این کودکان تحت سرپرستی او بعد از رسیدن به سن 18 سالگی تعهدی نسبت به وی ندارند و آزاد هستند که هر طور دلشان خواست زندگی کنند. فقط انتظار او این بود که نسبت به تحصیل جدی باشند و اسلام و حسن اخلاق را اساس کارشان قرار بدهند.
ایروانی طی سال های 1335 تا 1357 بیش از 50 شرکت تاسیس نمود. برای کارگرانش خانه سازمانی ساخت و سرویس رایگان و ایاب و ذهاب برای آنها در نظر گرفت.
کسب و کار وی پیوسته رو به پیشرفت بود تا آنکه در سال 1357 شرکت کفش محمد رحیم متقی ایروانی متاسفانه به دلایلی مثل ضعف مدیریت و واگذار کردن آن به بخش خصوصی، کارخانه ای که روزگاری ده هزار خانوار کارگری را به خوبی اداره می کرد به ورشکستگی کشیده شد.
ایروانی با دل شکسته راهی آمریکا شد و کودکان تحت پوشش خود را که آن زمان 14 تا 16 ساله شده بودند را با هزینه خودش به خارج از کشور برد و در آنجا کارخانه چرم سازی بوستون را تاسیس کرد و باز هم کفش تولید نمود. سرانجام در 12 بهمن ماه سال 1384 بعد از یک روز کامل کاری در غربت از دنیا رفت. روحش شاد.
مطالعه زندگی این بزرگ مرد مرا بر آن داشت تا نگاهی عمیق تر بر اهدافم، یعنی عشق ورزی بی توقع به همکاران و اطرافیانم و خدمت گزاری بی ریا در جهت سلامتی و شادی همنوعانم داشته باشم.