عشق و راه زندگی

ما چرا از مردم دنیا عقب افتاده ایم
اینچنین در ورطه تاریک شب افتاده ایم
خاک حاصلخیز و هوش و معدن و ثروت چه سود؟
چون که دور از حسن اخلاق و ادب افتاده ایم
ما مسلمانیم در ظاهر ولیکن در عمل
در ته چاه صفات بولهب افتاده ایم
هیچ از این افزونه خواهی ها به ما حاصل نشد
گیر «ما اغنی زمال و ما کسب» افتاده ایم
غرق خشم و نفرت و حرصیم و آز و اضطراب
ما درون آتشی «ذات لهب» افتاده ایم
با دروغ و غیبت و نیرنگ ما خو کرده ایم
در سخن چینی چو «حمال حطب» افتاده ایم
«از محبّت خارها گل سرکه ها مُل می شود»
ما بدور از عشق در رنج و تعب افتاده ایم
از کنار هر کسی رد می شوی گو «خیر پیش»
ما ز بدخواهی چنین در رنج و تب افتاده ایم
عشق یعنی بهترین راه نجات زندگی
گر شویم عاشق به دریای طرب افتاده ایم
عشق و ارزش های انسانی کلید شادی است
خوش بود گر ما به وادی طلب افتاده ایم
یک حقیقت هست در عالم و آنهم روی یار
وای بر ما گر به دور از خال و لب افتاده ایم