شادی در دانشگاه زندگی

ای صنم با من بگو از پیچ و تاب زندگی
کی شوم بیدار من از عمق خواب زندگی
هر چه گشتم من ندیدم اندر این دنیا بتا
هیچ کس مانند تو مست و خراب زندگی
من ز اقیانوس وحدت غرق افسون کفم
ذهن را بشکن بترکان این حباب زندگی
با من از مفهوم عشق و معرفت رمزی بگو
تا که بردارم ز صورت من نقاب زندگی
باز از تأثیر ارزش های انسانی بگو
از سرور عشق و از شادی ناب زندگی
شد غرور و خودپسندی و منیّت مانعی
بین خود با اصل خود یعنی حجاب زندگی
علم و عرفان را تو دادی آشتی چون آگهی
همچو دانشگاه میدانی شراب زندگی
من ز رنج آرزوهای درازم خسته ام
پاره کن تصویر ذهنی را ز قاب زندگی
در پی آب حیات جاودانی بوده¬ام
گول خوردم من پیاپی از سراب زندگی
ساقیا جان حقیقت هست در دستان تو
کی بنوشم از لبت یک جرعه آب زندگی