خواهد آمد؛ چهل صاد

صاحبا کی صبح صادق می رسد در صحنه آیی
با صفی از با صفا یاران و مردانی خدایی
دور از صدر صلیب آرام باشد ناصری چون
که عاقبت در سایه ات برپا نماید صلح غایی
صبر صدها ساله باید درّ پنهان در صدف را
تا جهان آماده گردد طی شود شام جدایی
با صلابت چون صنوبر ساده و صاف و صمیمی
از صفاتش صلح و صبر و صدق و اوصاف سمایی
کی ز صور آید صلایت کی به گوش آید صدایت
کی از این رخ می نماید آن صمد صورت نمایی
سان صخره صلب و سختم باز بگشایی تو بختم
در صلات صبحت ای جان صحبت ما می نمایی
ای صنم تو با صراحت خود صراط مستقیمی
همچو یک تصویر صاف سدره ای در منتهایی
صبر از طاقت به در شد ز آرزو صرف نظر شد
یک جهان در انتظارت یا ابا صالح کجایی